دمش گرم این حاجی چقدر خوش قوله ! همونطور که وعده کرده بودم از حاج آقا اندیشه خواستم تا برامون توضیحاتی بده و ایشون هم یک نامه بلند بالا برای من نوشت و فرستاد . من عین نامه رو براتون میذارم ، بخونین و نظر بدین .
-------------------------------------------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر و دوست نوجوانم فراز شهر آشوب را در همین دنیای مجازی شناختم . چنان ساده ، شفاف ، صاف و صمیمی است که گویی شیشه ایست که دگر سویش را از همین سوی می توان به نظاره نشست . وقتی مرا با نامی که خود می پسندد - برای من تازگی داشت - ( حاجی اندیشه من ) خطاب می کند و با صراحت و صداقت تمام درباره نوشته ام از من توضیح می خواهد جز تسلیم در برابر این همه سادگی و صداقت و جستجوگری چه چاره ای می ماند ؟
فراز عزیزم
به هیچ عنوان عادت ندارم در منازعاتی که منصفانه ، عالمانه و عاقلانه نیست و از تعصبها و تحزب های افراد بر می خیزد وارد شوم و نظر بدهم . چون خود را عضو و هوادار هیچ گروه سیاسی نمی دانم بنا بر این لزومی بر دفاع همه جانبه از اندیشه آنان و نزاع همه جانبه با اندیشه مخالفشان نمی بینم . سعی من بر آن است که به یاری خدا با تکیه بر اصول و مبانی اعتقادی ، اخلاقی ، فقهی و سیاسی دینم – نه لزوماً به معنای اصول گرایی سیاسی امروز – همواره حق را جستجو کنم ، بیابم و از آن دفاع کنم . نسبت به احدی جز معصومین (ع) جزم گرایی ندارم ( یعنی غیر معصوم را مطلق نمی دانم و در باورها ، اخلاق یا رفتارشان احتمال خطا می دهم ) در عین حال معتقدم بزرگان را به راحتی نمی توان به خطا متهم کرد و تا جائی که عقل و شرع اجازه می دهد باید برای گفتار و رفتارشان توجیهی قابل قبول یافت . قطعا نمی توانم ادعا داشته باشم که در همه تلاشها و نتایجم به آرمانی که گفتم رسیده ام اما صادقانه می گویم که در این راه تلاش می کنم .
آیت الله صانعی ( حفظه الله ) را از کودکی می شناسم اما هیچ وقت نه مقلدشان بوده ام و نه نسبت به ایشان – و هر فرد بزرگوار دیگری – تعصب داشته ام و چه بسا در برخی از موارد با موضع گیریهای سیاسی ایشان همسو نبوده ام اما با این وجود هرگز اهانت به ایشان یا هر فرد دیگری از علماء و غیر علماء را روا نمی دارم . روزی که آن نوشته را در وبلاگ دوستمان خواندم اول خواستم تا با تغافل از کنارش بگذرم ( همانند ده ها نوشته بی منطق دیگر که از کنارشان گذشته ام ) اما وقتی دیدم شخصی که خود را طلبه علوم و معارف اسلامی معرفی کرده است از سخنان امام راحل ( قدس الله سره ) برای کوبیدن ایشان مایه گذاشته و با ادعای مخالفت با نصوص قرآنی سیره تخریب – و نه نقد علمی – ایشان را در پیش گرفته است تحمل نکردم و نه به آن دوست ، که به سیره نقدش تاختم .
آنچه مسلّم است آراء فقهی آیت الله صانعی نیز همانند آراء تمام علماء شیعه از شیخ انصاری ( ره ) گرفته تا امام راحل ( قدس سره ) و از مقام معظم رهبری ( دام ظلّه ) گرفته تا سایر بزرگان از نقد و تحلیل و اعتراضهای علمی مصون نبوده و از خطا معصوم نیست اما به حکم عقل و ادبِ علم ، نباید چنین مباحث تخصصیی را به فضاهای عمومی کشید چرا که غیر از سرگردان کردن مردم ، موجب می شود تا آنان که از دور دستی بر آتش فضاهای علمی و فقهی دارند برداشتی متفاوت از اصل ماجرا داشته باشند و چه بسا چنین مباحثات علمی را نزاع و اختلاف و دشمنی بپندارند و چنین بیاندیشند که در حوزه علم و فقاهت تنها چیزی که حکم نمی کند منش و روش علمی و نقدهای عالمانه است . برداشتی که اگر از همه حقیقت خالی نباشد ، از سهم بسیار ناچیزی از حقیقت برخوردار است .
نکته دیگر این که آن دوست ، آیت الله صانعی را با مرحوم آیت الله شریعتمداری ( که داستان همکاری ایشان برای بمب گذاری بیت امام راحل برای آنانی که بیش از 33 سال دارند مخفی نیست ) و آیت الله منتظری ( که حکایت خطای های مکرر سیاسی ایشان برای انسانهای منصف از خورشید روشن تر است ) قیاس کرد و در پاسخی که بعداً آن را حذف کرد ( و ای کاش من آن را ضبط کرده بودم ) آنان را از یک سنخ دانسته بود و فقاهت ایشان را نیز مورد تعرض قرار داده بود و با جمله ( هر کسی بیاید یک چیزی بگوید ) تلویحا ایشان را فاقد صلاحیت فتوا دادن معرفی کرده بود .
اگر گفتم میان ایشان و آن آقایان تفاوتی از زمین تا آسمان وجود دارد ، نه به معنی تحقیر آنان بود و نه عظمت ایشان . خواستم تا بگویم در همان وجه مشابهتِ اندیشه و جهاتِ سیاسی که منظور نظر شماست میان اندیشه سیاسی ایشان ( در اصول و مبانی و نه در سلایق ) با آن آقایان فاصله ای طولانی قرار دارد . اگر آیت الله صانعی همچون آنان می اندیشید تا امروز هزاران بار همان کاری را کرده بود که آنان کردند چرا که هم مقتضی موجود بود و هم مانع مفقود ؛ اما میان مبانی اندیشه ایشان با رفتار سیاسی آن آقایان تفاوتی عمیق است ؛ اگر چه در سلایق سیاسی ایشان گاهی نقاط ابهامی به چشم می خورد که البته شاید از نظر ما مبهم می آید . سوابقی هم که از ایشان نقل کردم چیز ساختگیی نیست کافی است تاریخ نه چندان دور انقلاب را ورق بزرنید تا حقیقت آن را دریابید .
سخن من این است که چنین تعصب ورزیها و تند روی ها و بی منطقی ها نه فقط حقی را اثبات و یا باطلی را ابطال نمی کند بلکه موجب سست شدن باورهای عمومی به متانت فرهنگ دینی و مدعیان ترویج اندیشه اسلامی خواهد شد . نمی گویم باید تساهل و تسامح بی مورد به خرج داد اما معتقدم باید با موارد اختلاف اندیشه با سعه صدر و تحمل بالا روبرو شد و به نقد و تحلیل منصفانه ، عالمانه و عاقلانه پرداخت تا ضمن اثبات حق و ابطال باطل نمادی از آموزه های اخلاقی و سیره تربیتی دین مبین و فرهنگ متین شیعی را به نمایش گذاشت .
اما درباره سؤالاتی که نوشته بودید :
من معتقدم تمام آنانی که به نوعی دین گریز یا دین ستیز می شوند از دو گروه خارج نیستند گروه اول آنان که گرفتار شبهه ها هستند و چون پاسخی برایش نیافته اند به جنگ با آنچه نمی دانند برخواسته اند که به قول حضرت امیر (ع) : الناس اعداء ما جهلوا ( مردمان دشمن نادانسته های خویشند )1 و گروهی دیگر کسانی که نه به خاطر شبهات بی پاسخ بلکه به خاطر شهوتهای درونی خویش که دین را مانع ارضاء بی حد و حصر آن می بینند از آن می گریزند یا با آن می ستیزند.
به باور من غالب جوانان دین گریز یا دین ستیز از دسته اول اند . سؤالات و شبهات این دسته هم در دو گروه کلّی قابل تقسیم است . اول آنان که پرسشهایشان جنبه علمی دارد و دیگر آنان که در بین تناقضات رفتاری مدعیان دیانت سرگردان شده اند و البته برخی هم جامع ویژگیهای هر دو گروهند. باز هم در میان جوانان، اکثریت با کسانی است که از گروه دوم اند. چاره درد دین گریزی و دین ستیزی این دسته آن است که ضمن این که با رجوع به کارشناسان قابل اعتماد در امر دین مبانی دینی خود را تحکیم می کنند ، حساب آنانی که دین را به نام خود سند زده اند و آنان که خود را در اختیار آموزه های دینی قرار داده اند از هم جدا کنند . دین را با رفتار آدمها – هر چند شخصیتهایی صاحب نام باشند – نشناسند بلکه بکوشند تا منش ، روش و سیره همه آدمها را با آموزه های دین و انطباق با سیره اولیاء دین (ع) شناسایی کنند . آنوقت به جای فرار از دین ( دینی که با آدمها و رفتار آنان شناخته بودند ) عاقلانه جانب دین را گرفته و مدعیان مزوّر را مورد گریز یا ستیز قرار خواهند داد. اگر جوانی نه به دلیل میل مفرط به بی بند و باری بلکه به سایر دلائل از دین و دستوراتش می گریزد کسانی که مدعی دیانت و ترویج شریعت اند باید قبل از آن که او را متهم کنند خویش را مورد اتهام قرار دهند . گاهی خالی بودن من و امثال من از محتوای علمی - آنچنان که آنان توقع دارند- و گاهی نداشتن تحمل و سعه صدر و برخوردهای تند و بی منطق و تحقیر آمیز امثال من موجب می شود تا راه نور را به دل حساس جوانان سد کند. اگر من و امثال من در سیره و روش و منشمان به سیره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) نزدیک شویم خواهیم دید که بسیاری از همین جوانان که به دین گریزی یا دین ستیزی متهمشان می کنیم از ما متدین تر و معتقد تر هستند .
در مورد این سؤال که پرسیده بودی : به من بگین کدوم طرز فکر و برخورد ، برخورد دینیه ؟ اینها که هر دو طلبه هستند ! هر دو ادعای دینداریشون میشه ! من جَوون بدبخت باید اسلام کودومو قبول کنم ؟ کدوم قرائت این دو تا آخوند با دین خدا و پیغمبرش نزدیک تره ؟ اول این که تو خیلی هم خوشبختی چرا که مسلمانی و عشق به خدا ، پیامبر (ص) و خاندان عترت (ع) دلت را روشن کرده و بعد هم برای تشخیص این که کدام برخورد با آموزه های دین نزدیکتره ، به فطرت خودت رجوع کن . فطرت پاک تو بهترین راهنمای توست .
از این که خیلی پر گوئی کردم معذرت می خواهم و امیدوارم تونسته باشم پاسخ مناسبی به درخواستت داده باشم .
در پناه مهربان عالم سربلند باشی .
یا حق
-------------------------------
پ . ن . 1 = نهج البلاغه ، حکت 172
پ . ن . 2 = این پیام من و جواب حاجی قبل از نوشتن این نامه است همینطوری نوشتم گفتن بدونین بد نیست :
پاسخ حاجی :
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر نوجوان و جستجوگرم سلام
از این که خودت و دوستان خوبت تا این حد پیگیر هستین بی نهایت خوشحالم .
دوست داشتم موضوع را تمام شده تلقی کنم و دیگه ازش بگذرم اما مثل این که برای شما جوونترها خیلی جدی تر از این حرفهاست .
روی چشمم . مگه میشه دعوت دوست خوب و نوجوان و روشنی مثل آقا فراز ( درست گفتم اسمتونو ؟) را رد کرد .
انشاء الله به زودی مطلبی مستقل در این باره می نویسم و براتون پست الکترونیکی می کنم اونوقت اگه دوست داشتین گزارششو برای دوستانتون بگین یا خودشو روی وبتون بگذارین .
برای شما و دوستان خوبتون اندیشه ای روشن و دلی بی تعصب و عقلی راهبر ( بیش از آنچه الان دارید ) مسئلت دارم .
یا حق