آبجی ساغر چند وقت پیش زحمت کشیده بود و منو هم به بازی قشنگشون که قراره هر کی ده تا حدیث بنویسه دعوت کرد. ما هم که خراب مرام و مروّتیم ، مگه میشد آبجیمون دعوت کنه ما هم بگیم نه ؟!! عمراً . این شد که الان با ده تا حدیث توپ در خدمتم .
-----------------------------------------------
1- امام صادق (ع) فرمود : کسانی که به خاطر خوبیهایشان زندگی طولانی پیدا می کنند بیشترند از کسانی که به اندازه عمرشان زندگی می کنند و کسانی که به خاطر گناهانشان میمیرند بیشترند از کسانی که به خاطر سرآمدن عمرشان می میرند .
2- امام علی (ع) فرمود : عاقل آن است که خانه اقامت ابدیش را آباد کند .
3- امام علی (ع) فرمود :چه بسا برادری که از مادرت به دنیا نیامده باشد .( کسی که با تو نسبت خونی ندارد اما محبت او چنان عمیق است که گویی از یک ریشه اید ) .
4- امام باقر (ع) فرمود : با چهار کس دوستی نکن ؛ احمق ، بخیل ، ترسو و دروغگو .
5- امام علی (ع) فرمود : برای با ادب شدنت کافی است که از کارهای دیگران که نمی پسندی دوری کنی .
6- پیامبر خدا (ص) فرمود : هر کس مؤمنی را اذیت کند مرا اذیت کرده است .
7- پیامبر خدا (ص) فرمود : مؤمن کسی است که خوبی هایش خوشنودش کنند و بدی هایش غمگینش سازند.
8- پیامبر خدا (ص) فرمود : خداوند دوست دارد که چون بنده اش به دیدار برادرانش می رود خویش را برای آنان بیاراید و زیبا سازد . ( خانمهایی که توی خیابون آرایش می کنند و ... بُل نگیرند ها ! منظور اونها نیستند )
9- پیامبر خدا (ص) فرمود : هرگز هیچیک از شما نباید مسلمانی را تحقیر کند چرا که کوچکترین و کم ارزشترین آنها (از نظر ظاهری) نزد خدا بزرگند .
10- امام علی (ع) فرمود : سخن بگوئید تا شناخته شوید . بدرستیکه انسان زیر زبانش مخفی است .
-------------------------------
اینم 10 تا حدیث که خودم خیلی باهاشون حال کردم . امیدوارم شما هم استفاده کنین .
- راستی آبجی ساغر خوب کاسبی راه انداختی ها ! هر کی هر چند تا حدیث که بنویسه و هر کس این حدیثا رو بخونه و هرکی بهشون عمل کنه تو هم توی ثوابش شریکی . بابا دست مارم بگیر !
نویسنده » شهر آشوب ( فراز ) » ساعت 1:46 صبح روز سه شنبه 87 مرداد 29
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
به به سال نو مبارک ، صد سال به از این سالها . چه عجب اینورا تشریف آوردید ! حالتون خوبه ؟ خانم بچه ها ، آقا و بچه ها ،خانم خالی ، آقای خالی ، بچه های خالی ، خانم آینده ، آقای آینده همه خوبند ؟
خوب دیگه چاق سلامتی کردیم حالا بریم سر اصل مطلب .
آقا این چه وضشه ؟ آدم بعضی وبلاگا رو که می بینه گلاب به روتون حالش بد میشه
طرف به جای وبلاگ نویس شده عینهو شهرام چاپچی خودمون . این شهرام آقای ما هم از این مغازه های تکثیر داره تند تند مطالب دیگران رو چاپ می کنه اما خودش حتی بلت نیست یک نامه ساده بنویسه ، بی سوات !
باور کنید چندتا وبلاگ رو دیدم که فقط کارشون شده انتشار خبرهای سایتهای خبری و غیره و ذالک دیگه . آخه یکی نیست به اینها بگه بالام جان خوب اون چیزها که خودش روی اینترنت بود تو این وسط تجدید چاپش کردی که چی ؟
البت اگه برای تکثیرش پول مول می دن به ما هم خبر بدین خدائی سه سوته میشیم پدر بزرگ شهرام چاپچی !
بعضیهام ورمی دارن عینهون یک مطلبو از یک کتابی ، سایتی ، وبلاگی ، جزوهای چیزی کپی می کنند بعدهم خوش انصافها جوری وانمود می کنند که انگاری خودشون نوشتند و از جائی اقتباس نکردن . ( اقتباس در این جا به معنی کف رفتن ، کش رفتن ، دو در کردن یا همون دزدیدن خودمونه )
کسی نیست به اینهام بگه آخه ... اون بد بخت مادر نمرده ای که پدر صاب بچه اش در اومده این مطالب رو نوشته یک حقی داره . چرا نوشتشو کف میری ( ببخشید اقتباس می کنی ).
حالا اقتباس رفتی ، ببخشین کف کردی ، - بــــــــــــــــــــه چی دارم می گم بابا - ببخشین ، کپی کردی خوب حدّاقل اسمشو بنویس تا هم حقشو ضایع نکرده باشی هم آبروی خودت حفظ بشه هم پیش خدا شرمنده نشی .
حالا از من گفتن .
------------------------------------------------
پ . ن . 1 = اگه این نوشته من تو پارسی بلاگ منتخب شد همه مجازند هر چقدر دلشون می خواد ازش کف برن اسم منو هم نیارند ، اسم وبلاگم را هم بیارند کافیه .
نویسنده » شهر آشوب ( فراز ) » ساعت 1:45 صبح روز سه شنبه 87 مرداد 29
خوب به سلامتی انتخابات تموم شد و جونمون را راحت کرد .
حالا کاری ندارم که از بد شانسی ما از اون نماینده هایی که چیز درست و حسابی میدادن گیر ما نیومد.
ولی حالا که انتخابات تموم شده خدائی آقایان و خانمهای نماینده جون مادرتون درست کار کنین .
خدائیش نماینده ما باشین نه نماینده خودتون و جناحتون و ...
گر چه بعضیاتون اصلا حرف حالیتون نمی شه
اصلا به من چه !
هرکاری که می کنین فقط جون هر کی دوست دارین ، جون مرغای محله تون یک فکری برای این گرونی کنین که خ...ک ما رو پرچم کرده .
مبارکتون باشه ، برین حالشو ببرین .
نویسنده » شهر آشوب ( فراز ) » ساعت 1:44 صبح روز سه شنبه 87 مرداد 29
بی خیال انتخابات !
یک چند روزیه که خیلی حالم گرفته ست . نه اینکه اتفاقی افتاده باشه ها ! نه جون داداش ! اما نمی دونم این دل صاب مرده من چشه که همینطوری گرفته ، ول کنم نیست !
اصلا گاهی یک احساس های مزخرفی دارم که نگو . مثلا گاهی یکهو خیال می کنم هیچکس دوستم نداره و توی یک کویر برهوت مثل صحرای نوادا تک و تنها موندم .
اینجور وقتها با این که همه خانواده دور و برمَن و همه هم فوق العاده دوستم دارن اما دلم می خواد برم بمیرم ! ( ... ِاهه ، الکی که نیست ، زکی، برم بمیرم ! آقا رو )
اما خدائی راست می گم ! نمی دونم چم میشه که همچین میشه ! کاش یک کسی بهم می گفت چه مرگمه .
کاش ،کاش ش ش ش ش ش ش...
نویسنده » شهر آشوب ( فراز ) » ساعت 1:43 صبح روز سه شنبه 87 مرداد 29
این تلوزیونم ما رو کشت با این همه تبلیغات انتخاباتی .
والاّ !!!
وسط یک فیلم هر 10 دقیقه یکبار وله انتخاباتی نشون می ده . فیلمو کوفت آدم می کنه !
اما حالا از این حرفا که بگذریم ،خدایی چرا باید بریم رأی بدیم ؟ مگه این همه رأی دادیم چی شد ؟ کاندیداها قبل از انتخابشون هر چی میخوان شعارهای دلبرونه میدن و آدمو امیدوار می کنند اما همینکه انتخاب شدن می زنن زیر همه حرفهاشون یا اگه مستقیم نزن زیرش یه جورایی میگن : منظورمان اون نبود ما منظورمان فلان بود و ... خلاصه یک جورایی می خوان ما رو که بهشون اعتماد کردیم دور بزنن .
خیلی دلم ازشون پره ! من که از وقتی یادمه این گروه ها ( هر کدوم به نوعی حالا ) ملّت رو گذاشتن سر کار ! هر کدوم رفت اون یکی اومد وضع مردم خرابتر شد .
جالبه که وقتی هم تورم می ره بالا میان توی تلوزیون و ذل می زنن توی لنز دوربین و میگن که تورم اومده پائین !
قبلی ها که هیچی ! دلمون به این یکی خوش بود که دیدیم نفت یهو بوی بد داد و باجناقا هم از فامیلی در اومدن و داداش و خواهر و خواهر زاده ها یکهو ته تخصص در آومدن و ... فقط این گوشت توی دست دیگران بو می داد ؟
اما چیکار کنم که اولا مسمانم ،دوم ایرانی ام و به انقلاب و رهبرم علاقه دارم و نمی تونم حرفشو گوش ندم و از طرفی هم این بوش خنگ لج منو در آورده ( مرتیکه گفته رأی ندیم ، اصلا به تو چه ربطی داره؟! ) از همه جدّی تر این که خودمو دوست دارم و به خودم احترام میگذارم و احساس می کنم اگر رأی ندم یعنی که به خودم و حق انتخابم توهین کردم وگر نه حتما رأی نمی دادم .
در نتیجه این بار هم مثل دفه های قبل رأی می دم و تا وقتی زنده هستم رأی می دم تا چشم بوش و رفیق و رفقاشم در بیاد .
بله داداش ما اینیم .
نویسنده » شهر آشوب ( فراز ) » ساعت 1:43 صبح روز سه شنبه 87 مرداد 29