سفارش تبلیغ
صبا ویژن



مادر فداتون بشه دخترای گلم . - شهر ‏‏آشوب






درباره نویسنده
مادر فداتون بشه دخترای گلم . - شهر ‏‏آشوب
شهر آشوب ( فراز )
حالا که لو رفتم می گم : من فراز هستم یک نوجوان مثل همه نوجوانای مملکتم . همه آدمها رو به خاطر آدم بودنشون دوست دارم اما بعضی ها رو بیشتر .بدم نمی آید بچه مسلمون درست و حسابی باشم اما دوست دارم اول درست بدونم اسلام چیه . از فکر های بد هم بدم میاد چه برسه به کارهای بد . ادعای بچه مثبت بودنم ندارم . فعلا همین
تماس با نویسنده


لینکهای روزانه
نقد پیام آتش زدن قرآن توسط دانمارکی ها [44]
نظر آیت الله صانعی در مورد سن بلوغ دختران [72]
[آرشیو(2)]


لینک دوستان
شب و تنهایی عشق
COMPUTER&NETWORK
عاشق دلباخته
دلنوشته های یاسی
پرواز
شادی(زمزمه های دلتنگی)
انتظار
زندگی نیک
باور
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
یاس کبود
ساغر هستی
نسل برتر
کوثر
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
مادر فداتون بشه دخترای گلم . - شهر ‏‏آشوب


لوگوی دوستان






وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :27434
بازدید امروز : 7
 RSS 

دخترای خوب من ، ریحانه جان ، ساغر گلم ، فرنوش عزیزم ، خواهرای خوب فراز پر کشیده من سلام


من مادر فراز هستم . مادری که تنها امیدش ، شادی زندگیش و عشق باقی مونده اش توی دنیا  7 روز پیش درست جلوی چشمش از دستش رفت . نمی خوام با حرفای غمناکی که از دل پاره پاره و مادرانه من در میاد ناراحتتون کنم . اما می خوام بدونین فراز همه شما رو دوست داشت . اصلا فراز من همه دنیا رو دوست داشت .


من نمی خواستم و نمی تونستم توی وبلاگی که تا هفت روز پیش فراز من اونو مدیریت می کرد چیزی بنویسم . اما وقتی محسن به من خبر داد که شما براش پیام گذاشتین و می خواین که توی مراسم چهلم فراز شرکت کنید احساس کردم باید به درد و رنج و اشک و عاطفه ام غلبه کنم و یکی دو جمله با شما حرف بزنم .


دخترای گلم ، ریحانه ،‏فرنوش و ساغر عزیزم


من می دونم که احساسات پاک شما این روزا به شدت آسیب دیده و داغدار شده. فراز درباره همه شما با من حرف زده بود . از صمیمیت بی ریای ریحانه ، رفتار و افکار عاقلانه فرنوش و احساسات قشنگ و پاک ساغر برام گفته بود . اون می گفت با این که شما رو ندیده اما می تونه بفهمه که هر کدومتون چه روحیاتی دارین ، انگار که باهاتون زندگی کرده باشه . یادمه یه روز ازم خواست از منزل خواهرم با تلفن همراه ساغر تماس بگیره . بهش گفتم : فراز من ، تو می خوای ساغر خواهرت باشه یا گرفتارت ؟ گفت : مادر این حرفا چیه که می زنی ؟ گفتم : پسرم دقت کن ،‏اون یا بقیه بچه ها ، تا الان که فقط از نوشته هاتون همدیگه رو میشناسین اینجوری به هم علاقه مند هستین ، اگه اونا صدای تو رو هم بشنون و موج عواطفت رو دریافت کنن ، می دونی توی قلبشون چه اتفاقی می افته ؟


یک کم فکر کرد و گفت : و توی قلب من !‏ گفتم : آره مادر و توی قلب تو . خوب می دونست که منظورم اصلا عشق و عاشقی های مرسوم بین دخترا و پسرا نبود . و منم خوب می دونستم که فراز اهل این جور رفتارها نیست و به سراغ اونایی که اهل این رفتار ها هم باشن نمی ره . اما هر چی بود اون یک پسر جوون بود و شما هم  دخترای جوون با قلبهای پاک . شنیدن صدای فراز و ساغر می تونست اونا رو بیقرار کنه (همون طور که صدای بقیه شما ) و من اصلا این بی قراری رو برای اون و فراز نمی خواستم .


الان درسته که پیکر فراز من زیر خاک خوابیده اما فراز توی قلب من و قلب شما تا قیامت زنده خواهد بود . من برای فراز نمی خوام مراسم چهلم بگیرم. همونطوری که خودش توی نامه ای که برای من نوشته عمل خواهم کرد . می خوام هزینه اون مراسم رو به دست حاجی اندیشه ( چیزی که خودش می گفت ) برسونم تا خرج خانواده های بی بضاعت کنه . اما اگر همچین مراسمی هم برگزار می شد نه فقط به عنوان مادر فراز ، بلکه حالا به عنوان مادر خودتون بهتون اجازه نمی دادم توش شرکت کنین .


دخترای گل من ؛ فراز من رفت . منو تنها گذاشت و قلبمو داغون کرد اما این دلیل نمی شه که اجازه بدم به خاطر داغش ،‏عقل مادرانه من از کار بیفته. فدای قلب مهربونتون بشم ، همین که امروز نوشته های خوبتون رو از اول تا آخر ، از اولین نوشته های آشنائی تون با فراز تا آخرین اونا رو خوندم ، برای تصلی دل من کافیه . مادر قربونتون بشه ، شما نباید با خودتون این کار رو بکنین . بهتون حق می دم که خبر مرگ فراز شوکه تون کنه و دلتون رو بشکنه و گریه کنین اما شما رو به خدا به جون مامان و به روح فراز ، این همه خودتون و خانواده هاتون و اذیتت نکنین . من که دیگه چشمای آرام بخش فرازم رو نمی بینم می فهمم حال مادراتون وقتی چشمای قشنگ اما سرخ شما رو می بینن چیه ! بچه های عزیز من ، دخترای قشنگم ، خواهش می کنم ... .شما گلهای جوونی هستین که مراقبت از احساسات لطیفتون وظیفه من مادره . شما به جای این که بخواین بیاین و با گریه های معصومانه تون جگر منو بیشتر بسوزونین به خواهشی که ازتون دارم عمل کنین .


با هم قرار بذارین و اگه خانواده هاتون اجازه دادن یک شب سه شنبه برین جمکران . به نیابت از همه اموات و مخصوصاً پدر ریحانه گلم و به یاد فراز من ، نماز امام زمان بخونین و از خدا بخواین که قلب من و شما و خاله و دائی فراز و بقیه اقواممون رو آرامش بده و بعد هم اگر خوشحالی من و فرازم رو می خواین ، دیگه به از دست رفتن فراز فکر نکنین . شما باید آینده روشنی داشته باشین . به خاطر خودتون ، به خاطر خانواده هاتون و به خاطر فراز و به خاطر من .


دخترای خوبم ، فدای اون دلهای نازکتون بشم ،  قربون اون اشگای چشمای قشنگتون ، به جای اینکه برای رفتن فراز من ماتم داشته باشین سعی کنین تا مثل فراز خوشحالی و شادی رو به قلب مادرای مهربونتون و پدرای عزیزتون هدیه کنین . سعی کنین تا دخترای خوب و مؤمنی باشین . دخترایی که  مادرای خوب و مؤمن فردای جامعه هستند ، تا فراز من از اون دنیا به وجود خواهرای مؤمن و خوبش افتخار کنه .


ضمناً دعا کنین که خدا منم زودتر به همسر و پسرم برسونه  .


همه شما رو دوست دارم و تا قیامت فراموشتون نمی کنم .


مادر



نویسنده » شهر آشوب ( فراز ) » ساعت 2:12 صبح روز سه شنبه 87 مرداد 29