دخترای خوب من ، ریحانه جان ، ساغر گلم ، فرنوش عزیزم ، خواهرای خوب فراز پر کشیده من سلام
من مادر فراز هستم . مادری که تنها امیدش ، شادی زندگیش و عشق باقی مونده اش توی دنیا 7 روز پیش درست جلوی چشمش از دستش رفت . نمی خوام با حرفای غمناکی که از دل پاره پاره و مادرانه من در میاد ناراحتتون کنم . اما می خوام بدونین فراز همه شما رو دوست داشت . اصلا فراز من همه دنیا رو دوست داشت .
من نمی خواستم و نمی تونستم توی وبلاگی که تا هفت روز پیش فراز من اونو مدیریت می کرد چیزی بنویسم . اما وقتی محسن به من خبر داد که شما براش پیام گذاشتین و می خواین که توی مراسم چهلم فراز شرکت کنید احساس کردم باید به درد و رنج و اشک و عاطفه ام غلبه کنم و یکی دو جمله با شما حرف بزنم .
دخترای گلم ، ریحانه ،فرنوش و ساغر عزیزم
من می دونم که احساسات پاک شما این روزا به شدت آسیب دیده و داغدار شده. فراز درباره همه شما با من حرف زده بود . از صمیمیت بی ریای ریحانه ، رفتار و افکار عاقلانه فرنوش و احساسات قشنگ و پاک ساغر برام گفته بود . اون می گفت با این که شما رو ندیده اما می تونه بفهمه که هر کدومتون چه روحیاتی دارین ، انگار که باهاتون زندگی کرده باشه . یادمه یه روز ازم خواست از منزل خواهرم با تلفن همراه ساغر تماس بگیره . بهش گفتم : فراز من ، تو می خوای ساغر خواهرت باشه یا گرفتارت ؟ گفت : مادر این حرفا چیه که می زنی ؟ گفتم : پسرم دقت کن ،اون یا بقیه بچه ها ، تا الان که فقط از نوشته هاتون همدیگه رو میشناسین اینجوری به هم علاقه مند هستین ، اگه اونا صدای تو رو هم بشنون و موج عواطفت رو دریافت کنن ، می دونی توی قلبشون چه اتفاقی می افته ؟
یک کم فکر کرد و گفت : و توی قلب من ! گفتم : آره مادر و توی قلب تو . خوب می دونست که منظورم اصلا عشق و عاشقی های مرسوم بین دخترا و پسرا نبود . و منم خوب می دونستم که فراز اهل این جور رفتارها نیست و به سراغ اونایی که اهل این رفتار ها هم باشن نمی ره . اما هر چی بود اون یک پسر جوون بود و شما هم دخترای جوون با قلبهای پاک . شنیدن صدای فراز و ساغر می تونست اونا رو بیقرار کنه (همون طور که صدای بقیه شما ) و من اصلا این بی قراری رو برای اون و فراز نمی خواستم .
الان درسته که پیکر فراز من زیر خاک خوابیده اما فراز توی قلب من و قلب شما تا قیامت زنده خواهد بود . من برای فراز نمی خوام مراسم چهلم بگیرم. همونطوری که خودش توی نامه ای که برای من نوشته عمل خواهم کرد . می خوام هزینه اون مراسم رو به دست حاجی اندیشه ( چیزی که خودش می گفت ) برسونم تا خرج خانواده های بی بضاعت کنه . اما اگر همچین مراسمی هم برگزار می شد نه فقط به عنوان مادر فراز ، بلکه حالا به عنوان مادر خودتون بهتون اجازه نمی دادم توش شرکت کنین .
دخترای گل من ؛ فراز من رفت . منو تنها گذاشت و قلبمو داغون کرد اما این دلیل نمی شه که اجازه بدم به خاطر داغش ،عقل مادرانه من از کار بیفته. فدای قلب مهربونتون بشم ، همین که امروز نوشته های خوبتون رو از اول تا آخر ، از اولین نوشته های آشنائی تون با فراز تا آخرین اونا رو خوندم ، برای تصلی دل من کافیه . مادر قربونتون بشه ، شما نباید با خودتون این کار رو بکنین . بهتون حق می دم که خبر مرگ فراز شوکه تون کنه و دلتون رو بشکنه و گریه کنین اما شما رو به خدا به جون مامان و به روح فراز ، این همه خودتون و خانواده هاتون و اذیتت نکنین . من که دیگه چشمای آرام بخش فرازم رو نمی بینم می فهمم حال مادراتون وقتی چشمای قشنگ اما سرخ شما رو می بینن چیه ! بچه های عزیز من ، دخترای قشنگم ، خواهش می کنم ... .شما گلهای جوونی هستین که مراقبت از احساسات لطیفتون وظیفه من مادره . شما به جای این که بخواین بیاین و با گریه های معصومانه تون جگر منو بیشتر بسوزونین به خواهشی که ازتون دارم عمل کنین .
با هم قرار بذارین و اگه خانواده هاتون اجازه دادن یک شب سه شنبه برین جمکران . به نیابت از همه اموات و مخصوصاً پدر ریحانه گلم و به یاد فراز من ، نماز امام زمان بخونین و از خدا بخواین که قلب من و شما و خاله و دائی فراز و بقیه اقواممون رو آرامش بده و بعد هم اگر خوشحالی من و فرازم رو می خواین ، دیگه به از دست رفتن فراز فکر نکنین . شما باید آینده روشنی داشته باشین . به خاطر خودتون ، به خاطر خانواده هاتون و به خاطر فراز و به خاطر من .
دخترای خوبم ، فدای اون دلهای نازکتون بشم ، قربون اون اشگای چشمای قشنگتون ، به جای اینکه برای رفتن فراز من ماتم داشته باشین سعی کنین تا مثل فراز خوشحالی و شادی رو به قلب مادرای مهربونتون و پدرای عزیزتون هدیه کنین . سعی کنین تا دخترای خوب و مؤمنی باشین . دخترایی که مادرای خوب و مؤمن فردای جامعه هستند ، تا فراز من از اون دنیا به وجود خواهرای مؤمن و خوبش افتخار کنه .
ضمناً دعا کنین که خدا منم زودتر به همسر و پسرم برسونه .
همه شما رو دوست دارم و تا قیامت فراموشتون نمی کنم .
مادر